پنجشنبه ۳۰ شهریور ۹۶
چشمی که وقفِ ماتمِ اربابِ
عالَم است
در روزگار، روز و شبش چون مُحرّم است
این اشک نیست؛ آبِ حیات است، میچکد
این چشم نیست؛ چشمۀ جوشانِ زمزم است
سوی بهشت، بیگُلِ
رویش نمیرَویم
آنجا که یار هست، بساطی فراهم است
آشفته میشویم چو یاد از غمش کنیم
از بس که زلفِ دلبرِ ما سخت درهم است
باید برای غربتِ تو جان دهم حسین (ع)
گر صبح و شام گریه کنم بر غمت، کم است
(علیاکبر لطیفیان)
نوا: حاجمحمود کریمی : (=)