سلامُ علیکم؛
عیدتان مبارک!
الهی سلامت باشید و شاد و پُر نور و سُرور و به زودی، فرج را همراه عزیزانتان جشن بگیرید.
بارها آمدم چیزکی اینجا بنویسم، هر بار خیلی حدیث نفس بود و غمگین شد و لذا منتشر نکردم.
چند موردی هم در باب فیلمها، کتابها و نواهایی که چشیدم، بود؛ آنها را هم یا وقت نشد و یا تنبلی کردم و یا پریشان و نصفه نیمه بود و...
باری، خیلی خلاصه و فشرده میشود چند سطر بعدی:
_ کتابهای: تنها گریه کن، فرنگیس، ترجمۀ کتاب تحلیل گفتمان سارا میلز، سه جلد کتاب دفاع از فاطمه زهرا سلام الله علیها از سید عمران موسوی خوب بودند. مایل بودید و وقت کردید، بخوانید.
_ از سینما: هناس، موقعیّت مهدی، بازنده و عنکبوت و صحنه زنی را دیدم؛ همه به یک بار دیدن، میارزند. امروز در تلویزیون تبلیغ روز صفر را هم نشان میدادند و گویا اکران شده. پارسال در جشنواره دیده بودم. آن را هم ببینید. کار متفاوتیست در سینمای ایران. راستش، برای اوّلین بار بلیط یک فیلم کمدی را هم گرفتم و در سینما دیدم: شادروان؛ کسل کننده بود و خنده دار نبود. فراستی گولم زد. خیلی تعریف کرده بود ولی من در سینما خوابم گرفت.
خارجی هم یک سریال و چند فیلم و دو مستند هستند که پسندیدهام ولی خب صحنه و خشونت و البتّه به قولِ حافظ: «بوس و کنار» و «پیرهنچاک» دارد و لذا از تعارف آن بخش ظلمتش میترسم.
_ نواها را هم تازگی دو بانوی یکی عرب و یکی ترک یافته ام که به نظرم خیلی خوبند ولی پیشنهاد آنها هم باشد شاید و به شرط حیات، در ماه ربیع.
_ امّا مهمترین دلیلی که بالاخره تصمیم گرفتم، آبگینه را نصف شبی به روز کنم، این سخنرانی است. به جد، باور دارم که باید رزق معنویات باشد تا بتوانی، آن را گوش کنی. انتهای سخنرانی هم ذکر توسّل و گریز کوتاه و عجیبی دارد به کربلا که خب پیشنهاد میکنم بیوضو نباشید.
اگر توفیق داشتید و شنیدید، ثوابش باشد برای مادرم در اوّلین بهاری که نیست و حالا فرشتههای خدا به جای من، قربان صدقه اش میروند.
اضطرار شیعه در زمان غیبت: (+)
_ راستی چند باری که حرم مشرّف شدم، دعاگوی دوستان این فضا هم بودم و برایتان عکس گرفتم و میخواستم منتشر کنم که باز دستم به قلم نرفت. منّتی نیست، گفتم بدانید که خدمت امام رءوف نایب الزّیاره هستم و باشد هدیۀ منِ ناقابل به شما، به مناسبت اعیاد.
آن قدر ننوشتم که قوانین این فضا و کار با کلیدهای کیبورد و لپ تاپ را فراموش کردهام. هر کاری کردم نشد، عکسی منتشر کنم. برایتان تعریف میکنم: تصویرِ یک گنبد طلایی با دو مناره که در شب مثل خورشید میدرخشند.
_ التماس دعا