حدیثِ غریبِ دوست‌داشتن *

  خب برای زیستن در این دنیا و در این روزگار باید سرِ خود و دیگری کلاه گذاشت. باید سکانس‌های ساخته‌گی و غیرِ حقیقیِ آن را باور کرد و با همان‌ها هم خوش بود! باید به بایدها و نبایدهای قراردادی، معلول و معیوب متعهّد بود و لبّیک گفت، به امیدِ رستگاری و عافیت!

امّا در همین دنیا، همین روزگارِ سیاه، هنوز هم یک چیز هست که هرگز در قاب و چهارچوبِ خاصّی نمی‌گنجد و اسیر و تسلیمِ اقتضا و مصلحت نمی‌شود: مِهر و محبّت در شکل و نسبت‌های مختلفش: عاشقانه، مادرانه، دوستانه و عارفانه.

   محبّت به صرع می‌مانَد؛ به همان اندازه غیرِ مترقّبه، به همان اندازه غیرِ قابلِ پیش‌بینی، به همان اندازه بی‌ملاحظه، دردناک و پُرهزینه. اصلاً شاید هم یک صرعِ پایدار با تشنّجی مدام و پیوسته باشد. برای همۀ عاشقان و مِهرورزانِ جهان، زمان از درجۀ اعتبار ساقط می‌شود. همه‌گی در یک خلأِ زمانی به‌ سر می‌برند؛ نمی‌بینند، نمی‌شنوند و نمی‌دانند که آینده کجای راه است. آن‌ها دیگر وجود ندارند، مالکِ چیزی نیستند حتّی جان‌شان و هرچیز و همه‌چیز را با محبوب و برای محبوب می‌خواهند.

    در نظرم، بسی خنده‌دار است که برخی می‌گویند: عشق با زمان، ازدواج و یا مرگ می‌میرد. عشق اگر عشق باشد، مِهر اگر حقیقی و اصیل باشد، در جدال با این سه، درنهایت تنها کم‌رنگ و یا بی‌رنگ می‌شود امّا مرگ، هرگز!

و اگر بگویی، کم‌رنگ و بی‌رنگ شدن که تفاوتی با مرگ ندارد، می‌گویم: عشق هم یک نردبان است، به گمانم. عرض و طول و ارتفاع دارد و البتّه که حدّاقل دارد و حدِّاکثر ندارد. شاید هم بتوان گفت که یک نسبتِ خویشاوندی است. برخی اقوام به ما نزدیک‌ترند و برخی دورتر ولی همه در یک چیز مشترکند: خویشِ ما هستند! عشق اُنس است، احساسِ خویشی است. کم‌‌رنگ و بی‌رنگ می‌شود امّا نابود نمی‌شود، نمی‌میرد! 

می‌دانی؛ اصلِ داستان این است که آدمِ عاشق هرگزِ روزگار نمی‌توانَد دل برَهاند. برایش مهم نیست که محبوبش، رفیقِ ابدی‌اش می‌ماند یا نه، در کنارش هست یا نیست. برایش مهم نیست که زمان می‌گذرد و آدم‌های زندگی‌اش عوض می‌شوند و میانِ روز و شب‌های پی‌درپی و همیشه، گُم می‌شود و گُم می‌کند؛ مهم این است که نمی‌توانَد دل برهاند...** 

و اگر بپرسی عشق یعنی چه؟ آیا آرمان است؟ آیا نادانی است؟ آیا

تمنّای لذّت و انتفاعِ مادّی و یا روحانی است؟ آیا هدف است؟ من

می‌گویم که عشق مسیر است، راه است و اگر روزی هم روزگارِ عاشقی به انجام رسد، حالِ شیدایی و راهِ دل‌دادگی پایان ندارد...  

 

 

* «بارِ دیگر، شهری که دوست می‌داشتم»؛ «نادر ابراهیمی».

** تنها یک راه برای رهایی وجود دارد، آن هم یافتنِ محبوبی برتر است.

۹ ۵
ن. .ا
۰۲ مرداد ۱۲:۴۸

سلام

یکی دو روز هست که یادم اومد شما هم از سادات هستین...

عید رو بهتون تبریک میگم... هر چند دیر...

ان شا الله تحت ولایت امیرالمومنین هر روز بالنده تر از قبل باشید...

 

دوست داشتن...

یه سوال برای من در این مقوله هست:

اصالت با دوست داشتن هست یا دوست داشته شدن؟

 

تفکیک این دو تا کار ساده ای نیست اما هر چی بیشتر فکر میکنم به این نتیجه میرسم مورد محبت واقع شدن و دوست داشته شدن کفه ی سنگین تری داره...

چون به نظر میرسه مورد محبت واقع شدن میوه و ثمره هست...

 

پاسخ :

سلام علیکم
بزرگوارید و لطف دارید.
 عرضِ تبریکِ متقابل و تشکّر و به همچنین بابتِ دعای خیرتان.

نظرتان محترم است ولی همراه نیستم. دوست‌داشتنِ واقعی نوعی تزکیه و ریاضت و تقواست، به گمانم. نیاز به تواضع و ترکِ تعلّقات و... دارد. و البتّه که معصوم هم می‌فرمایند: 
اِنّ المسلمین یلتقیان، فافضلهما أشدّهما حبّاً لِصاحبه.
از دو مسلمان که به هم برخورد می‌کنند، آن که دیگری را بیشتر دوست دارد، برتر است.
اصول کافی ، ج 3 ، ص 193
عین الف
۰۲ مرداد ۲۰:۲۶

سلام علیکم

سپاس که نوشتید و به اشتراک گذاشتید. زیبا و روان بودن آن‌چه نوشتید، برای درکش کافی نبود. حال می‌طلبد.

اعیاد گذشته هم بر شما مبارک!

پاسخ :

علیکم السّلام
ایّام بر شما هم مبارک!
سپاس از من است بابتِ مطالعه، صرفِ وقت و نظر لطفِ حضرتِ عالی. 

ن. .ا
۰۳ مرداد ۱۸:۰۷

سلام مجدد

روایت بسیار زیبایی بود...

ممنون

میذاریم به حساب عیدی عید غدیر از شما

 

فرمایش شما رو در مورد دوست داشتن در جایگاه خودش قبول دارم و موافقم

اما اجازه بدید یه سوال هم بپرسم

برای ما انسانها همون طور که توی یادداشتتون نوشید دوست داشتن چیزی هست که به زندگی ما معنا میده...

آیا محبوب واقع شدن برای ما یک نیاز هست؟

اگر نیاز هست آیا نیازی فطری هست یا نیازی هست که بر اساس محیط و تربیت و سبک زندگی و... بر ما عارض میشه؟

پاسخ :

سلام علیکم
نوش جان! 
عرض کردم و سپاس. 
خب محبّت که اساس و پایه‌ی آفرینش است و بعدتر اساس دین و حتماً یک بخش اساسی از وجودِ انسان. 
امّا محبوب واقع‌ شدن به شکل خاص حتماً نیاز خانم‌هاست و مورد تایید و سفارشِ حضراتِ معصومین... 
و به طورِ کل هم این همه آیات و احادیث در باب مهرورزیدن و مهربان بودن و رعایتِ حقوق انسانی و اخلاقی در نقش‌های مختلف ... به گمانم نشان از این باشد که محب و محبوب بودن نیازِ فطری باشد. 
ن. .ا
۰۳ مرداد ۱۹:۵۹

بله به شکل خاص، نیاز خانمهاست...

اما لحظه ای تصور کنید والدین با فرزندان جور رفتار کنند که فرزندان به این نتیجه برسن والدین دوستشون ندارن...

برای والدین مهم نیستن...

حتما مستحضرید چه آسیب بزرگی در پی داره...

اون فرزند خواه آقا باشه یا خانم...

تا جایی که توی مشاوره های زناشوئی هم به آقایون و هم به خانمها میگن مدل توجهاتی که غالبا والدین به فرزند دارن رو هم به همسر داشته باشید... چون اون یک نیاز هست...

این دوست داشتن در رابطه امام و ماموم هم وجود داره...

شکل ها متفاوته اما اصلش وجود داره...

برای همین منو به فکر فرو برد...

اساسا تا کسی رو دوست نداشته باشیم، خیلی دوست داشتن اون شخص به ما ، موضوعیت پیدا نمیکنه...

اما وقتی دوست بداریم و دوست داشتن طرف مقابل رو هم ببینیم قصه خیلی متفاوت میشه

 

در رابطه با مسائل بین زن و مرد این موضوع موارد نقض داره...

مثلا در رابطه زناشوئی اونقدری که خانمها دوست دارن محبوب باشن آقایون تمایلی به محبوب بودن ندارن... نه که از محبوب بودن بدشون بیاد اما نیازشون در این وادی نسبت به خانم ها تقریبا نزدیک به صفر هست...

و این اشکالی هم نداره... البته که در زندگی موفق دوست داشتن طرفینی هست اما بحث من بحث نیازها و مزاجهاست...

 

بحث من در دوست داشته شدن یه بحث فراجنسیتی هست...

برای همین به این فکر میکردم اگر آدمی به این نتیجه برسه که دلسوزی نداره، خیلی خشن میشه...

و بالعکسش خیلی اثرات مثبت داره...

 

پاسخ :

بله. عرض کردم که در نقش‌های مختلف و در زن و مرد. در متن هم اشاره کردم که عاشقانه و مادرانه و...
الان متوجّه نشدم که شما سوال پرسیدید و یا استفهام انکاری بود و آیا فطری می‌دانید و یا نمی‌دانید و...؟ 
ن. .ا
۰۴ مرداد ۰۴:۴۷

واقعا پرسش بود...

سیر ذهنم رو بیان کردم... ببخشید که وقتتون رو بابت این افکارم میگیرم...

من هم فطری میدونم... و یک نیاز بسیار اساسی...

اما مثل سلامتی هست... تا وقتی داریمش خیلی متوجه بزرگ بودن این نعمت نمیشیم وقتی که از دست دادیمش متوجه اهمیتش میشیم...

 

ناظر به جمله آخرتون در باب یافتن محبوبی برتر...

وقتی وارد در دایره ولایت میشم میبینم دوست داشتن و دیدن بازتاب این دوست داشتن چه با انسان میکنه به دنبال این میرم که کاری بکنم که توجه اهل بیت رو به خودمون محسوس تر درک کنم...

اگر لحظه ای به این نتیجه برسیم که دوستمون ندارن خیلی خشن میشیم... و بالعکس هر چی بیشتر محبت اونها رو به خودم باور و درک کنیم شیداتر میشیم...

 

برای مثال همون داستان اون رزمنده حزب الله که حاج قاسم به روایت از مادر اون رزمنده لبنانی تعریف کرده بودن... در جنگ با داعش...

رزمنده چند شب خواب میدید به دست داعشی ها اسیر شده و وقتی میخواستن سرش رو ببرن از وحشت از خواب می پرید...

تا اینکه شب سوم در خواب امام حسین علیه سلام رو میبینه...

و امام به ایشون میفرمایند: نترس... سر منو هم بریدن... درد نداره...

و این جوان آروم میشن...

و به شهادت میرسن...

پاسخ :

خواهش می‌کنم. 
خب خدا را شکر و خوشحالم که با این نگاه همراه هستید. 
بله، همین‌طور است. سپاس.
نجفی
۰۴ مرداد ۰۵:۲۷

سلام بر شما.

چون هنوز محرم نرسیده، به خصوص اینکه این روزها، روزهای تلف شدن و به درک واصل شدن ارباب سقیفه هست، جمیع اعیاد این ماه ذی حجه رو بهتون تبریک میگم. چند ماه بود اینجا نیومده بودم. الان بعد از نماز صبح دیدم تعقیبات می تونه متصل بشه به رفتن به وب نیلوفرسادات! دو تا مطلب نو، مفید و خوب بود به خصوص پایینی. متشکر. یاعلی

پاسخ :

سلام بر جناب نجفی
البتّه بابت تاریخِ به درک واصل شدن آن ملعون که با شما همراه نیستم ولی ایّام و اعیادِ دیگر بر شما مبارک باد! 
از کم سعادتی بنده است. 
لطف دارید و قبول باشد. 
سپاس بابتِ مطالعه و حُسنِ نظرِ حضرتِ عالی. 
 
رهرو ...
۰۷ مرداد ۲۱:۰۵

سلام عزیزم

چه خوب که این متن رو نوشتی

 

با خوندن نظرات آقای ن ا یاد این حرف از یکی از بزرگان افتادم

 

ایشون به نقل از آقای دولابی (به نظرم ایشون بودند) گفتند مثل ذکر بگید «خدا دوستم داره» (نقل به مضمون)

پاسخ :

سلام رهرو جان
سپاس که مطالعه کردی. 
De Sire
۰۸ مرداد ۱۰:۲۲

سلام دوست عزیزم 

زیبا و عمیق بود. کاش فرصتی پیدا کنم چند باره بخونمش و بهش فکر کنم 

 

پاسخ :

سلام عزیزم
لطف داری و متشکّرم. 
وفا
۲۶ آذر ۰۰:۰۹

به این مسیر مومنم.....

پاسخ :

مبارکت باشد این ایمان...
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِیمِ

الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد

وَ

عَجِّل فَرَجَهُم!